فراموشت نخواهم کرد
فراموشت نخواهم کرد ...
که در این آسمان تیره از ابر شقاوت تنها به تو اندیشیدن می آموزد مکان و آفتاب را فراموشت نخواهم کرد .
لب بوسد آنروز که در زیر گرد و خاک زندگی اشک یادت از گونهی افسرده ام غبار خستگی بشوید فراموشت نخواهم کرد ...
که بزرگی یاد تعو در کالبد کوچک فراموشی نمی گنجد
فراموشت نخواهم کرد
شاید آن ساعتی برسد که یادت دستم را بگیرد و به سلامت ببرد از این محفل خطیر نا مرزدان
فراموشت نخواهم کرد
سلام داداشی
وبلاگت خیلی عالی بود امیدوارم همیشه موفق باشی
و سال خوبی رو برات آرزو می کنم
مرسی آبجی که به وبلاگ من سر زدی
برای داداشی مطلب بفرست
بازم از این طرفا بیایی